حاکمیت بالینی

حاکمیت بالینی

 

 

مشارکت بیماران و همراهان(  involving patientsend carees)

 

 

حقيقت اين عامل دلالت بر برقراري رابطه دوطرفه بين مصرف كنندگان و سازمانهاي بهداشتي درماني دارد.به عنوان مثال:

رضايت اگاهانه،مديريت شكايات،تحقيقات مرتبط با رضايت بيماران و ارائه اطلاعاتي در مورد خدمات به بيماران و خانواده هاي انان

.اطلاعاتي كه از استراتژي هاي فوق بدست مي ايد سازمان را قادر مي سازد تا بتواند تصيماتي مبتني بر شواهد اتخاذ نمايد.
به عبارت ديگر يعني دخالت و مشاركت مصرف كنندگان در فرايند برنامه ريزي،تدوين سياست ها و تصميم گيري .

اين مشاركت قابليت اعتماد،دسترسي و برابري در استفاده از خدمات را در كل جامعه و همچنين پاسخگويي به الويت هاي محلي را تضمين مي نمايد.
در حقيقت اصل مشارکت بيمار نه تنها باعث بهبود کيفيت خدمات مي گردد بلکه ابزاري است در دست مصرف کنندگان

به منظور پاسخگو نمودن سازمانهاي بهداشتي درماني از همين روست که مشارکت بيمار يکي از مهم ترين اصول مورد توجه حاکميت خدمات باليني مي باشد
در اين رابطه سازمان بايد:
بر بيمار و ارائه بهترين شيوه مراقبتي به وي تمرکز نمايد.
به حق بيمار به منظور مشارکت در فرايند درمان احترام بگذارد.
کارکنان را تشويق نمايد تا سطح دانش و تواناييهاي خود را افزايش دهند.

جان بيمار را از مخاطرات حفظ نمايد

خطر(risk management)

 

 

 

دلالت بر سيستمي دارد که به منظور شناسايي,پايش و حذف مخاطرات براي بيماران و کارکنان طراحي شده است و يادگيري از اشتباهات را مدنظر قرار مي دهد.

هدف از اين ركن تمركز بر كاهش و به حداقل رساندن مخاطرات باليني و ارتقاء ايمني باليني مي باشد.اين مهم از طريق شناسايي و كاهش مخاطرات بالقوه و بررسي دلايل بروز اتفاقات ناگوار و غير ايمن و عواملي كه بر چنين رويدادهايي تاثير گذار هستند تحقق مي يابد.مهم ترين جنبه هاي مديريت مخاطرات باليني عبارتند از:
گزارش اتفاق منجر به اسيب:اين رويكرد شامل فعاليت هايي از قبيل درك و تفهيم علل بروز حادثه،مديريت مخاطرات و حوادث ودر نهايت پايش موارد پزشكي- قانوني مي باشد.
گزارش اتفاقات ناخواسته:دلالت بر فرايند هاي شناسايي،گزارش دهي و بررسي علل وقوع اتفاقات ناخواسته در راستاي سياست هاي وزارت بهداشت دارد.
تحليل خطر:شامل شناسايي،بررسي،تحليل و ارزيابي مخاطرات باليني و انتخاب مناسب ترين روش به منظور تصحيح،حذف يا كاهش خطرات شناسايي شده مي باشد.

  

اثربخشی بالینی(clinical effectivness) 

 

هدف از اين رويکرد تضمين اين مهم است که روشها و درمانهايي که در فرايند ارائه مراقبت به کار گرفته مي شوند بر اساس بهترين شواهد طرح ريزي شده اند.
اين مورد شامل راهنماهاي باليني و پروتكل ها درماني مي باشد.اين استانداردهاي اغلب توسط نهاد هاي دولتي يا گروههاي تخصصي وضع مي گردد كه هدف اصلي چنين استاندارهايي تضمين كيفيت و ارزيابي كيفي مبتني بر شواهد مي باشد.به منظور تحقق اين رکن سازمان بهداشتي درماني بايد :
1.
از رويكرد طب مبتني بر شواهد در ارائه خدمات خود بهره بگيرد.
2.
تحقيقات و مهارت هاي انتقادي در كاركنان خود را تقويت نمايد.
3.
ابزارها و مهارت هاي مديريت دانش را تقويت نمايد.
4.
از پروتكل هاي درماني و تشخيصي و راهنماهاي باليني عملكرد در فرايند ارائه خدمات بهره بگيرد.
در حقيقت بر اين اساس مناسبت ، كارايي و ايمني يك رويكرد باليني، مورد ارزيابي قرار مي گيرد.همچنين عواملي از قبيل تداوم خدمت،تطابق خدمت ارائه شده با نيازها و خواسته هاي بيمار نيز مد نظر قرار مي گيرد.

ممیزی بالینی(clinical audit)

 

دلالت بر اندازه گيري مداوم و ارتقاء خدمات بوسيله متخصصين پزشکي دارد

مميزي باليني گاهي اوقات به عنوان قسمتي از فرايند ارتقاء کيفيت در نظر گرفته مي شود چرا که همانند ان به دنبال مقايسه خدمات ارائه شده با استانداردهاي توافق شده در اين زمينه مي باشد تا مشخص نمايد که ايا اين استانداردها تامين شده اند يا خير و در صورت عدم تامين دليل ان چه بوده است.اين فرايند شامل ايجاد تغيير به منظور دستيابي به مراقبت هاي پذيرفته شده مي باشد که توسط تيمي حرفه اي و متخصص در امور باليني صورت مي گيرد.هدف اصلي مميزي باليني ارتقاء عملکرد از يک سو و ارائه الگويي به منظور تخصيص هزينه براي تامين مراقبت هاي ضروري از سوي ديگر است.مميزي باليني جزء پيوسته مراقبت هاي باليني است و از انجا که مميزي کار پزشکان توسط تيم حرفه اي متشکل از خود انها انجام ميشود مقبوليت زيادي بين کادر پزشکي دارد. 

به عبارت ديگر مميزي باليني روشي است براي ارزيابي و ارتقاء عملكرد باليني.در تعريف آن مي توان گفت"اندازه گيري و ارزيابي سيستماتيك كارايي و اثر بخشي فرايند ها و سيستم هاي سازماني".در حقيقت مميزي باليني ،كيفيت نتايج مراقبت هاي باليني را از قبيل روشهاي تشخيصي و درماني ،ميزان استفاده از منابع،كفايت ارزيابي نتايج باليني و كيفيت زندگي بيمار را تحليل مي نمايد.دو ركن اصلي مميزي باليني يعني اثربخشي منابع واثربخشي استراتژيك شامل بازنگري اثربخشي فعاليت هاي كلينيكي،منابعي كه ارائه دهندگان خدمات از انها بهره مي گيرندواثربخشي روشهاي درماني مي گردد كه هدف اصلي تمامي انها بهبود كيفيت خدمات مي باشد.مشاركت تمامي كادر درماني در اين فرايند به منظور موفقيت حاكميت خدمات باليني بسيار حائز اهميت است.

آموزش(education &training)

 

حمايت هايي را مدنظر قرار مي دهد که پرسنل را قادر مي سازد تا در انجام وظايف محوله تواناييها و مهارت هاي لازم را داشته و به دنبال توسعه ظرفيت هاي خود باشند.
ارتقاء کيفيت مدنظر حاکميت خدمات باليني تنها از طريق اموزش و يادگيري مداوم کادر باليني محقق خواهد شد اهداف اموزشي بايد بر اساس نيازهاي بيماران و موارد مربوط به مراقبت ها تدوين شده و از افراد و تيم هاي مديريتي و باليني خواسته شود که عملکرد خود را مورد بررسي قرار دهند و راههاي بهبود و ارتقاء ان را مشخص نمايند اثربخشي چنين فعاليتي بايد در نحوه و تغيير شکل الگوي ارائه مراقبت ها به بيمار نمايان گردد.
برنامه هاي اموزشي که براي پرسنل به منظور پياده سازي نظام حاکميت خدمات باليني ارائه مي شود بايد خصوصيات زير را دارا باشد:
1)
بيمار محور باشند که اين مساله تمامي برنامه ها را به تاثير واقعي که بر بيمار دارند مرتبط مي سازد.
2)
بر پايه دانش,مهارت و تجربيات قبلي نيروي کار باشد
3)
بر پايه ايجاد تيم هاي چند تخصصي شکل گرفته باشد.
سازمان بايد محيطي يادگيرنده ايجاد نمايد که به معناي تشويق تيم هاي باليني و افراد براي بازنگري و بهبود ان چيزي است که انجام ميدهند همچنين بايد ساختاري ايجاد شود که تضمين نمايد برنامه ها و اهداف اموزشي بر پايه نيازهاي افراد و خدمات طراحي شده اند در همين راستا کارکنان بايد مورد ارزيابي مداوم قرار گيرند تا شکاف بين دانش و توانايي هاي فعلي انها با دانش و تواناييهايي که به منظور انجام اثربخش وظايف محوله نياز دارند از بين برود علاوه بر اين سازمان بايد دانش و اطلاعات کافي را در دسترس تمامي افراد قرار دهد و تنها از اين طريق است که مي توان مطمئن بود که حاکميت باليني بدرستي پياده مي گردد.

مدیریت کارکنان(staff management)

 

 

شامل انتخاب و استخدام پرسنل باليني،اموزش حين خدمت،حفظ استانداردهاي كاري ، كنترل و پايش روشهاي جديد و مبتكرانه مي باشد.علاوه بر اين مواردي از قبيل بازنشستگي,مديريت و توسعه کارکنان,ارتقاء شرايط کاري و روش هاي موثر عملکرد نيز در اين حيطه قرار مي گيرند.
اين رويكرد استخدام و به كار گيري پرسنل متخصص و با تجربه و همچنين ابداع روشهاي جديد را تضمين خواهد نمود.بايد توجه داشت كه در اين مرحله توجه به نيازهاي اتي جامعه و هماهنگ سازي و همسو سازي تواناييها و مهارت ها كاركنان با انچه كه جامعه در حال و اينده از انان انتظار دارد نيز مد نظر قرار مي گيرد.اجزاء اساسي اين رويكرد عبارتند از:
تعيين استانداردهاي قابليت:هدف از تدوين چنين استانداردهايي اطمينان از اين مهم است که نيروي هاي كاري منتخب تجربه و تخصص كافي به منظور تصدي شغل مورد نظر را دارند و قادر هستند تا مسئوليت هاي كاري خود را به نحو احسن به انجام برسانند.كليد تحقق اين امر ارزيابي هاي استخدامي و ارزيابي هاي عملكردي در زمان فعاليت مي باشد.
توسعه مداوم شغلي:شامل اموزشهاي منظم و متناوب حين خدمت وفعاليت هاي تحقيقاتي مرتبط با مسئوليت ها و نيازهاي كارمندان سازمان بهداشتي درماني مي باشد.
از انجا که کارکنان يک سازمان بهداشتي درماني مهم ترين عامل در ارتقاء کيفيت خدمات ان هستند توجه به توسعه مهارتها,دانش و توانايي انان در حل معضلات مربوط به مقاومت در برابر تغيير مي تواند مفيد فايده واقع گردد.علاوه بر اين کارکنان بايد در ايجاد استراتژي هاي بهبود کيفيت مشارکت نمايند,از انها حمايت شود و سازمان بايد بطور عملي نشان دهد که اين کارمندان تا چه حد با ارزش هستند
.

دلالت بر سيستمي دارد که هدف ان جمع اوري و تفسير اطلاعات باليني و استفاده از انها به منظور پايش,برنامه ريزي و ارتقاء عمکلرد است.به منظور حمايت و پشتيباني از فعاليت هاي تصميم گيري،پايش عملكرد و تضمين پاسخگويي، تقويت سيستم هاي اطلاعاتي سازمان امري ضروري است.به عبارت ديگر اطلاعات صحيح و مناسب در بهترين شكل ممكن بايد در زمان مناسب در اختيار شخص مناسب قرار گيرد.

 

استفاده ازاطلاعاتinformation))


ايجاد سيستمي كه بر اساس ان بتوان مدير ارشد سازمان را در قبال حاكميت خدمات باليني پاسخگو نمود بسيار مهم و حائز اهميت مي باشد.بدين منظور مشخص نمودن خطوط گزارش دهي و ساختار سازماني براي اطمينان از انكه اطلاعات مرتبط در سطح مورد نياز و مناسب قابل دسترسي است ركن اصلي مي باشد. به عبارت ديگر سازمانهاي بهداشتي درماني بايد از تكنولوژي اطلاعات موثر و پيوسته و سيستم هاي اطلاعاتي كه از ايمني و كيفيت مراقبت هاي بهداشتي درماني حمايت مي نمايند استفاده كنند.
به منظور تحقق استاندارد اين مهم بايد:
1.
پزشكان به سيستم هاي اطلاعاتي كه براي انجام فعاليت هاي خود نياز دارند دسترسي داشته باشند.                
2.
تبادل اطلاعات همراه با حفظ اطلاعات خصوصي بيمار در سازمان تقويت گردد.
3.
مدارك مربوط به مراقبت استاندارد شده و به نحوي مناسبي حفظ گردد.
4.
كيفيت داده هاي اطلاعاتي به خصوص در زمينه هاي باليني تقويت گردد.

 

 

 

 

 

 

گزارش تخلف
بعدی